معنی تعمیر کار ماشین
حل جدول
مکانیسین
تعمیر کار
مکانیسین، نوساز و بازساز
تعمیر کار ورزیده ماشین آلات
مکانیسین
تعمیر کار اتومبیل
مکانیک
تعمیر کار کفش
پینه دوز، کفاشی
تعمیر
نوسازی و بازسازی
فارسی به انگلیسی
فارسی به آلمانی
Maschinennäherin [noun], Maschinist
فرهنگ معین
آباد کردن، مرمت کردن خرابی. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]
فرهنگ عمید
آباد کردن، مرمت کردن خرابی خانه، قابل سکنی کردن جا و منزل،
[قدیمی] زندگی دراز کردن،
مترادف و متضاد زبان فارسی
آبادانی، اصلاح، بازسازی، ترمیم، عمارت، مرمت، نوسازی،
(متضاد) تخریب، آباد کردن، مرمت کردن، عمارت کردن، ساختن، درست کردن، بازسازی کردن،
(متضاد) تخریب
فارسی به ایتالیایی
riparazione
معادل ابجد
1342